ابتدا به تعریف زیبایی و پیدایش زیبایی شناسی به عنوان یکی از شاخص های علوم و نظر فیلسوفان اخیر درباره آن می پردازیم، سپس بحث زیبایی شعر را در محورهای زبان و موسیقی و تخیل و محتوا پی می گیریم.
زیبایی و زیباشناسی از زمان های قبل از سقراط به صورت موضوعی فرعی مورد توجه هنرمندان و هنرشناسان و فلاسفه بود تا این که در قرن هجدهم باوم گارتن آن را به عنوان شاخه ای از علوم ثبت کرد. سپس فشنر زیبایی شناسی را بر اساس بررسی تجربی یا استقرایی آثار هنری پایه گذاری و روش هایی وضع کرد که هنوز در سراسر جهان به کار می رود.
به لحاظ آن که شعر نیز یک هنر متعالی ارزیابی می شود و هر اثر هنری در بنیان خود زیباست، می توان آن را از دیدگاه زیبایی شناسی بررسی کرد. در شعر ظهور هر عاطفه و احساس در قالب زبانی مخیل شکل می گیرد و با موسیقی مناسب و هماهنگ، توان تاثیر و القا پیدا می کند. بنابراین چنان که نتیجه بحث نشان می دهد زیبایی زبان، موسیقی و تخیل در بخش روساخت، و زیبایی محتوا در بخش ژرف ساخت، ارکان سازنده زیبایی شعر است.

تئوری پایه های نوروبیولوژی زیبایی شناسی و هنر توصیف شده است. این ریشه در عواطف دارد که در آن چیزی که دلپذیر یا ناخوشایند است، پاداش یا مجازات است، نتیجه یک فرآیند تکاملی است که در آن ژن ها اهداف (دلپذیر یا ناخوشایند) را برای عمل تعریف می کنند. برای این است که عملیات استدلال، نحو، سیستم مغز که برای کمک به حل مشکلات پیچیده، چندگانه، مشکلات و استفاده از آن توسط احساسات خوشایند تشویق شده است، هنگامی که راه حل های زیبایی، ساده و به همین ترتیب زیبایی شناختی به دست می آید که مفید هستند، زیرا آنها پارسیمونیسم هستند و به دنبال اوکتام هستند. ترکیبی از این دو سیستم و تعاملات بین آنها، یک رویکرد برای فهم زیبایی شناسی است که در تکامل و اثرات آن در طراحی و عملکرد مغز ریشه دارد.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها