یکی دو روز بود که فکر میکردم چه مطلبی رو توی وبلاگم بزارم که یکم نو و جدید باشه ؛ میدونید که آدم موقع شروع هر کاری وسواس و حساسیت خاصی پیدا میکنه و میخواد که همه چی رو به راه باشه ؛ خلاصه به این نتیجه رسیدم که بپردازم به یکی از مهمترین دغدغه هام ؛ بله ! مسئولیت اجتماعی !

در دوران نوجوانی بر خلاف الانم گمان میکردم پشت هر پدیده می بایست یک فلسفه ی پیچیده ای باشه و حالا بماند که داشتن این نگاه پیچیده به مسائل چه مشکلاتی رو برام به وجود آورد که در ادامه به یکی از اون ها می پردازم و صدالبته خداروشکر که در نهایت تاثیر مثبتی در رشد افکارم داشت .

اون روزها درگیر فلسفه ی وجودی انسان شده بودم ؛ همون بحث از کجا آمده ایم و آمدنمان بهر چه بود ! در نهایت تونستم با بی اهمیت دونستن از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت و تعریف " ما برای دیگران و دیگران برای ما " به عنوان چرایی بودنمون به بحران فکریم خاتمه بدم . اما مشکل جدیدی به وجود اومده بود ، دیگه نمی تونستم ثابت قدم در کاری پیش برم و همیشه این تصور رو داشتم که باید کار مهمتری انجام بدم ؛ باید تاثیر گذار باشم ؛ رویای تغییر دنیا رو داشتم اما چون امکانات ، شرایط و اطلاعات کافی برای انجام کاری رو در راستای این رویا نداشتم ، دوباره روز به روز آشفته تر شدم ؛ تا اینکه .

یکی دو سال پیش بود که در همایشی ( در زمینه آی تی ) که به تشویق یکی از دوستانم برای شرکت درش از تبریز به تهران رفتیم برای اولین بار با عبارت " مسئولیت اجتماعی " آشنا شدم ؛ عبارتی که تغییر مثبتی در زندگیم ایجاد کرد . تا اون لحظه گمان میکردم کمتر کسی سر این موضوع که کمک به نیازمندان و جامعه وظیفه ی انسانی ماست و نه کاری که به اصطلاح آپشن محسوب شه ، باهام موافق باشه ؛ اما ظاهرا اشتباه میکردم ، در بخشی از این همایش بنیانگذار استارت آپی که در زمینه نیاز شناسی اجتماعی و جذب سرمایه برای پاسخ به این نیازها بود سخنرانی کرد و به تعریف مسئولیت اجتماعی و اهمیتش پرداخت .

حرف هاش این تفکر رو در ذهن من کاشت که تغییر دنیا به دست یک نفر امکان پذیر نیست و نیاز به یک اراده و حرکت جمعی داره ؛ کارهایی که هر یک از ما باید در چارچوب توانایی ها ، تخصص و کار خود در قالب مسئولیت اجتماعی مان انجام بدیم و فراموش نکنیم که این وظیفه ی انسانی ماست .


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها